در نوشته های قبلی به نگاه مرد سالارانه نسبت به زنان اشاره داشتم ، تمامی زنان و در این میان زنان سرپرست خانوار جایگاه خاص و ویژه ای دارند :
این زنان هیچ فرصت شغلی مناسبی در اختیار ندارند و یا نمی توانند داشته باشند .
با دیدگاه های حاکم بهتر است و می باید زنان در خانه کار کنند ، در خانه بمانند و کار را در بیرون از چهار دیواری های محصور به مردان بسپارند .
مردان باید در این فضای رکود و تورم جویای کار باشند حتی اولویت در کارهایی که انجام آن ها توسط زنان با دقت بیشتر و زحمت جسمانی کمتری ممکن است به مردان باید باشد . پرسش این جاست که چرا برای همه چه زنان و چه مردان فرصت اشتغال برابر وجود ندارد ؟ آیا نمی باید به جای چنین محدودیت هایی به راه طبیعی و پذیرفته شده زندگی در یک جامعه مدرن اندیشید که در آن امکان اشتغال برابر برای همه وجود دارد و به جای توانمند سازی زنان بیشترین کمک به آن ها فقط صدقه دادن است .
سازمان دولتی مانند سازمان تامین اجتماعی هم بخشی از این نظام حاکم بوده و تابع سیاست گذاری های کلی در حوزه های رفاهی و اجتماعی است . بعید می دانم با ادامه چنین روند پر از تبعیض و نا عادلانه ای بتوان تغییر چندانی در شرایط و وضعیت زنان سرپرست خانوار به وجود آورد و حتی با اطمینان باید گفت سیاست های کلان اتخاذ شده و روش های اجرایی که در پیش گرفته شده است تشدید کننده نا برابری های دیرین میان زنان و مردان است .
اصلا بیایید این پرسش را مطرح کنیم : سازمان هایی که همین کمک های نا چیز را به زنان اختصاص داده اند هرگز از خود پرسیده اند کمک هایشان چقدر می تواند پاسخگوی نیازهای این زنان باشد ؟
به اعتقاد من این کمک ها به خودی خود تشدید نا برابری ها را به دنبال دارد و تامین بقیه نیازهای زندگی این زنان محتاج و نیازمند چگونه صورت می گیرد ؟
در طول سال های گذشته و بیش از سه دهه است که فقط تکرار و مکررات صورت گرفته حداکثر شهامت دستگاه های دولتی و نظام آماری کشورمان این بوده است که اعلام کرده اند تعداد زنان بی سرپرست چه رشد فزاینده ای داشته است و آیا اکتف کردن به این امر کافی است ؟ هر از گاهی گفته می شود ما می باید این زنان را توانمند و متکی به خود بسازیم اما در عمل هیچ کاری انجام نمی شود دلیل این امر هم افزایش زنان سرپرست خانوار بی سرپرست و حتی بد سرپرست ! بوده است .
چرا این آمار افزایش می یابد ؟ آیا هرگز پرسیده ایم در طول این سال ها زنانی که تا به حال سرپرست خانوار بوده اند چه برسرشان آمده است ؟
در فرهنگ اقتصادی کلی حاکم بر جامعه ما و در نگاه تبعیض آمیز فرهنگی و اجتماعی حاکم بر کشورمان هیچ جایگاه اقتصادی و اجتماعی برای زنان تعریف نشده است . از همان زمانی که کودکان وارد مدارس می شوند تصویری که در کتاب های درسی به آن ها آموزش داده می شود مبتنی بر مشاغل خانه داری و حداکثر خدماتی است و این شیوه آموزش تا دانشگاه هم ادامه می یابد و دختران را تشویق یا ترغیب می کنیم که فقط به چنین مشاغلی بیندیشند و چیزی بیشتر نخواهند و انتظار هم نداشته باشند . این ساختار نادرست فرهنگی اقتصادی و اجتماعی ماست که زنان را به " جنس دوم " بودن و دوم ماندن و مشارکت نداشتن در اقتصاد و یا حتی طلب نکردن حقوق واقعی شان تشویق می کند .
.... باید ادامه داشته باشد _ دیگر پیمان
نظرات شما عزیزان: